پدر ، خاموشی کولر ، تخصّص
نباشد بیش از این لازم تفحّص
حرارت ، کوره ،آتش ،ظلّ گرما
به تابستان چها بگذشت بر ما
سحرگاهی به هنگام مناجات
به نزد قاضی مجموع حاجات
زبان بگشودم و گفتم به ابرام
که ای سرفصل هرآغازوانجام
بیـــا و کولـــر مـــا را دو تا کن
دوتانه؛بل سه تاکن،لطفهاکن
که در گرمای تابستان نسوزیم
از اقدام پدرجان جان نسوزیم
پدرناگه شنیداین حرف وگستاخ
حوالـــت داد بـــر ما چند بیلاخ
سپس باخشم گفت ای اهل منزل
اگر کولـــر شود صد تای قابل
به هر وقتی که من کردم اراده
شودخاموش وروشن فوق العاده
پدر جان ریخت اینسان آب پاکی
به روی دست ما کرمای خاکی!